کنش متقابل در زمان و مکان
مشاهده ي اين که چگونه فعاليتها در مکان- و نيز زمان- توزيع گرديده اند، براي تحليل برخوردها، و نيز براي درک جنبه هاي اساسي زندگي اجتماعي به طور کلي اهميت بنيادي دارد. بديهي است، هر کنش متقابل داراي موقعيت است- در
نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري
مترجم: منوچهر صبوري
مشاهده ي اين که چگونه فعاليتها در مکان- و نيز زمان- توزيع گرديده اند، براي تحليل برخوردها، و نيز براي درک جنبه هاي اساسي زندگي اجتماعي به طور کلي اهميت بنيادي دارد. بديهي است، هر کنش متقابل داراي موقعيت است- در جاي خاصي رخ مي دهد، و دوره ي زماني ويژه اي دارد. اعمال ما در طول يک روز معمولاً در زمان و نيز در مکان «منطقه بندي» مي شوند. بدين سان، براي مثال مردمي که سر کار مي روند يک محدوده- مثلاً از 9 صبح تا 5 بعدازظهر- از وقت روزانه ي خود را کار مي کنند. اوقات هفتگي آنها نيز زمان بندي شده است: احتمال دارد در روزهاي هفته کار کنند، روزهاي آخر هفته را در خانه بگذرانند، و الگوهاي فعاليتهاي خود را در روزهاي آخر هفته تغيير دهند. زماني که در محل کار صرف مي شود، معمولاً به معناي حرکت مکاني نيز هست- براي مثال شخصي که از خانه به محل کار سفر مي کند ممکن است با اتوبوس از يک ناحيه شهر به ناحيه ي ديگر برود يا شايد از حومه ي شهر به داخل شهر سفر کند. بنابراين هنگامي که زمينه هايي را که کنش متقابل اجتماعي در آن جريان دارد مورد مطالعه قرار مي دهيم، اغلب سودمند است، که حرکات مردم را در عرصه ي زمان- مکان تحليل کنيم. همچنان که از محدوده هاي زماني روز گذر مي کنيم غالباً در عرصه ي مکان نيز حرکت مي کنيم.
جغرافيادانان اجتماعي براي تحليل اين که چگونه توسعه ي اجتماعي و دگرگوني تکنولوژيکي بر الگوهاي فعاليت اجتماعي تأثير مي گذارند، مفهوم سودمند و پيچيده ي همگرايي زماني- مکاني را مطرح کرده اند. همگرايي زماني- مکاني به نحوه ي «کوتاه شدن» فاصله ها، همراه با بهبود سيستمهاي حمل و نقل اشاره دارد. بدين سان مدت زماني را که سفر از شرق به ساحل غربي ايالات متحده طول مي کشد، مي توان بر حسب ميزان متغير تحرک جغرافيايي که با پيشرفت در روشهاي حمل و نقل ممکن مي شود محاسبه کرد. اين سفر با پاي پياده بيش از دو سال طول مي کشد، با اسب، هشت ماه، با دليجان چهار ماه، با قطار در سال 1910 چهار روز؛ با اتومبيل امروز، دو روز و نيم، با سرويسهاي منظم هوايي پنج ساعت؛ با سريعترين وسيله ي جت موجود تنها اندکي بيش از دو ساعت با شاتل فضايي، چند دقيقه (Janelle, 1968; Carlstein et al., 1978) . شيوه هاي زندگي اجتماعي با همگرايي فزاينده ي زماني- مکاني که بر زندگي همه ي ما تأثير مي گذارد به طور اساسي از نو سازمان مي يابند. براي مثال، بسياري از کالاهايي را که ما مورد استفاده قرار مي دهيم، و مقدار زيادي از مواد غذايي که مصرف مي کنيم، از مسافتهاي بسيار دور، حتي از آن سوي دنيا حمل مي شوند. اين امر به ايجاد وابستگي متقابل جهاني بيشتر کمک کرده است. (ر.ک. به فصل 16 از منبع همين مقاله: "جهاني شدن زندگي اجتماعي")
ما مي توانيم به وسيله ي مفهوم منطقه بندي کردن، که به چگونگي منطقه بندي زندگي اجتماعي در زمان و مکان اطلاق مي گردد، دريابيم چگونه فعاليتهاي اجتماعي در زمان و مکان سازمان داده مي شوند. براي نمونه يک خانه ي شخصي را در نظر بگيريد. يک خانه ي امروزي به اتاقها، راهروها و طبقات، چنانچه بيش از يک طبقه باشد، منطقه بندي شده است. فضاهاي مختلف خانه تنها شامل قسمتهايي نيست که از نظر فيزيکي جدا شده اند، بلکه از نظر زمان و مکان نيز منطقه بندي شده اند. اتاقهاي نشيمن و آشپزخانه بيشتر در ساعات روشنايي روز مورد استفاده قرار مي گيرند و اتاقهاي خواب در شب. کنش متقابل که در اين "مناطق" مختلف رخ مي دهد با تقسيمات مکاني و زماني هر دو محدود مي شود. بعضي قسمتهاي خانه "مناطق پشت صحنه" را تشکيل مي دهند، در حالي که "اجراها" در قسمتهاي ديگر به نمايش در مي آيد. تمام خانه، در مدت معيني از هفته مي تواند به صورت يک منطقه پشت صحنه درآيد، همان گونه که مسيرها در طول زمان و مکان مي توانند به خارج امتداد يابند. باز هم اين موضوعات به خوبي توسط گافمن توصيف شده است:
در يک صبح يکشنبه، تمام خانواده مي تواند از ديوار پيرامون سکونتگاه خانوادگي اش براي پنهان کردن شلختگي و آسان گيري در لباس و رفتار مؤدبانه استفاده کرده، حالت غيررسمي را که معمولاً به آشپزخانه و اتاقهاي خواب محدود مي شود به همه ي اتاقها گسترش دهد. همين گونه، در محله هاي طبقه ي متوسط نشين آمريکايي، در بعدازظهرها خط بين زمين بازي کودکان و خانه ممکن است توسط مادران که با شلوار جين، کفش راحتي و حداقل آرايش از آن مي گذرند به عنوان پشت صحنه تلقي شود..... و بديهي است، منطقه اي که کاملاً به عنوان منطقه ي روي صحنه براي اجراي منظم يک برنامه ي روزانه ي خاص تثبيت گرديده است غالباً قبل و بعد از هر اجرا به عنوان منطقه ي پشت صحنه مورد استفاده قرار مي گيرد، زيرا در اين مواقع لوازم ثابت صحنه ممکن است تعمير يا بازسازي شده و ترتيب آن عوض شود و يا ممکن است بازيگران آخرين تمرين با استفاده از لباس نمايشي را اجرا کنند. براي درک اين موضوع تنها کافي است به يک رستوران، يا فروشگاه يا خانه چند دقيقه پيش از آنکه اين تأسيسات براي آن روز به روي ما باز شوند نگاهي بيفکنيم. (Goffman, 1969, p.127)
زمانِ ساعت
در جوامع امروزي، منطقه بندي فعاليتهاي ما به شدت از تجربه ي ساعتها و زمان ساعت تأثير مي پذيرد. بدون ساعت و زمان بندي دقيق فعاليتها- و در نتيجه هماهنگ کردن آنها در عرصه فضا- جوامع صنعتي نمي توانستند وجود داشته باشند. (Wright, 1968; Mumford, 1973) اندازه گيري زمان به وسيله ي ساعت امروز در سراسر گيتي استاندارد شده است- و سيستمهاي پيچيده ي بين المللي حمل و نقل و ارتباطات را که زندگي ما اکنون به آنها وابسته است، ممکن مي سازد. زمان استاندارد جهاني از 1884 در کنفرانسي از ملل که در واشنگتن برگزار شد معمول گرديد. در آن زمان جهان به بيست و چهار منطقه ي زماني(1) تقسيم گرديد، که هر يک به فاصله ي يک ساعت از ديگري قرار گرفته بود، و آغاز دقيق روز جهاني تعيين گرديد. (Zerubavel, 1982)صومعه ها نخستين سازمانهايي بودند که کوشيدند فعاليتهاي اعضاي خود را مطابق برنامه ي زماني در سراسر ساعات روز و هفته تنظيم کنند، رويه اي که از قرن چهاردهم آغاز گرديد. امروز عملاً هيچ گروه و سازماني وجود ندارد که اين کار را نکند- هرچه تعداد افراد و منابع مربوط بيشتر باشد، اين برنامه ريزي بايد دقيق تر صورت گيرد. اوياتار زروباول(2) (1979) اين موضوع را در مطالعه ي ساخت زماني يک بيمارستان بزرگ امروزي نشان داد. بيمارستان بايد به طور بيست و چهار ساعته فعاليت کند، و هماهنگي کارکنان و منابع موضوع بسيار پيچيده اي است. براي مثال، اکثر پرستاران براي دوره هاي معيني در بخشهاي مختلف کار مي کنند و به قسمتهاي مختلف بيمارستان انتقال پيدا مي کنند، و همچنين از آنها خواسته مي شود که به طور متناوب در نوبتهاي روز و شب کار کنند. همه ي اين افراد، و منابعي که مورد نياز آنهاست بايد هم در زمان و هم در مکان با همديگر ترکيب شوند.
جغرافياي زمان
يک شيوه ي روشنگر تحليل فعاليتها در عرصه ي زمان و مکان توسط تورستن هاگرستراند، عالم جغرافياي اجتماعي سوئدي، توسعه يافته است. (Hagerstrand, 1973; Carlstein et al., 1978) هاگرستراند رويکرد خود را جغرافياي زمان مي نامد، اما اين رويکرد اساساً به حرکات در زمان و مکان مي پردازد. رويکرد جغرافيايي زمان به محيط فيزيکي (خيابانها، ساختمانها، راهها، محله ها) که فعاليتهاي اجتماعي در آن جريان دارد مي نگرد، و در پي آن است که دريابد چگونه محيط فيزيکي بر حرکات روزانه و هفتگي افراد و گروهها تأثير مي گذارد- و از آنها تأثير مي پذيرد. ما مي توانيم مسيرهايي را که افراد هر روز دنبال مي کنند- مردم چه مي کنند، در کدام قسمتهاي روز، و کجا- در طي يک روز يا يک هفته روي نقشه رسم کنيم.مثال بسيار ساده اي مي توان ذکر کرد. فرض کنيم، دو نفر «الف» و «ب» در محله هاي مختلفي در يک شهر زندگي مي کنند. مسيرهاي زماني- مکاني آنها در طول روز براي مدت معيني آنها را در نقطه ي «ايکس» در تماس با يکديگر قرار مي دهد- شايد در يک کافه يا رستوران با يکديگر برخورد مي کنند، و با هم گفتگو مي کنند- و پس از آن راهشان از هم جدا مي شود، و هر يک به سوي فعاليتهاي ديگري در جاهايي جداگانه حرکت مي کند. با ثبت فعاليتهاي نوعي هر يک، ساختن "تصوير زماني- مکاني" از زندگي آنها کاملاً آسان است. به اين ترتيب ما مي توانيم نقشه ي تفصيلي فعاليتها را در زمان و مکان که زندگي محلات و اجتماعات شهري را مي سازند ترسيم کنيم. (ر.ک. به شکل 1)
محدوديتهاي زماني- مکاني
با تشخيص ويژگيهاي ساده، اما اساسي فعاليت انساني که چگونه سازمان يافتن زمان و مکان را تحت تأثير قرار مي دهند مي توانيم برخي از عوامل را که بر الگويابي زندگي شهري تأثير مي گذارند، درک کنيم. سه نوع محدوديت، گسترش فعاليتهاي هر روزه را، بر حسب موقعيت آنها در زمان و مکان، محدود مي کنند.محدوديتهاي توانايي، محدوديتهايي هستند که به وسيله ي ساختمان فيزيکي افراد برقرار مي شوند. براي مثال، همه ي انسانها نياز به خوراک و خواب دارند، که بايد در منطقه بندي زماني- مکاني فعاليتهايشان تأمين شود. کساني که در يک ناحيه کار مي کنند بايد به آنجا برده شوند، يا خودشان به آنجا بروند، و از آنجا به خانه هايشان برگردند که غذاي خود را تهيه کرده و شب را استراحت کنند.
محدوديتهاي به هم پيوستگي(3)، محدوديتهايي هستند که به وسيله ي تواناييهاي افراد براي گرد هم آمدن در محلهاي به خصوص به منظور کنش متقابل با يکديگر برقرار مي گردند. در جايي که (مانند شهرهاي شلوغ سنتي) خيابانهايي که دسترسي آسان از يک منطقه به منطقه ي ديگر شهر را فراهم مي کنند معدودند، بيشتر شکلهاي کنش متقابل به ناچار به فواصلي که بتوان پياده طي کرد محدود مي شوند. از اين گذشته، همه ي محيطهاي فيزيکي، حدّ ظرفيتي دارند که هاگرستراند آن را «ظرفيت انباشتگي»(4) مي نامد- محدوديت از نظر تعداد افرادي که مي توانند فضاي خاصي را به منظور نوع معيني از فعاليت اشغال کنند. ساعت اوج شلوغي ترافيک نمونه ي برجسته ي آن است. از نظر حجم ترافيکي که خيابانها مي توانند داشته باشند محدوديت مطلق وجود دارد. در مواقع اوج ترافيک در واقع هيچ کس با "شتاب" به جايي راه نمي برد بلکه معمولاً با حرکتي کند پيش مي رود.
شکل 1. مسيرهاي فردي در زمان و مکان
الف و ب براي ديدن يکديگر حرکت مي کنند، مدتي را با يکديگر مي گذرانند و سپس هر يک به راه جداگانه خود مي روند.محدوديتهاي اقتدار مربوط به محدوديتهايي مي شوند که به وسيله ي نظام قدرت در يک اجتماع کوچک يا جامعه ي بزرگتر برقرار مي شوند. براي مثال، اينکه مردم تا چه اندازه قدرت دارند که در جايي که مي خواهند زندگي کنند، به وسيله ي منابع مالي آنها محدود مي گردد. بيشتر مردم ممکن است بخواهند در محلاتي که خانه هاي زيبا و با تجمل دارند زندگي کنند، اما تنها افراد نسبتاً معدودي منابع مالي لازم براي اين کار را دارند. مقررات برنامه ريزي نيز اغلب انواع مسکني را که مي تواند در نواحي مختلف ساخته شود محدود مي کنند.
براي نشان دادن اين که چگونه اين مفاهيم به مطالعات تجربي روح مي بخشد، مي توانيم يک طرح تحقيقاتي را در نظر بگيريم که از ديدگاه جغرافياي زماني در شهر نيوکاسل(5) در نيوساوت ويلز(6)، استراليا انجام شده است. اين طرح برخي از مشکلات مربوط به تأسيس يک مرکز بهداشتي جديد در ناحيه اي از نظر اجتماعي ناهمگون، به فاصله ي تقريباً شانزده مايل در مرکز شهر را، مورد بررسي قرار داد. هنگامي که براي نخستين بار اين مرکز تأسيس گرديد، کساني که آن را اداره مي کردند نمي دانستند که بسياري از مردم در اين منطقه که مرکز براي آن خدمات ارائه مي کرد، به کار نوبتي اشتغال داشتند. مراجعان به تعدادي به مراتب بيش از حد انتظار مجبور بودند که پيش از ساعت 7 صبح يا بعد از ساعت 5 بعدازظهر به مرکز بيايند. در عين حال، اکثر مراجعان تصور مي کردند که مرکز در ساعات معمولي باز بوده و تسهيلات آن در دسترس خواهد بود.
بدين سان مرکز با مشکلات جدي مربوط به توانايي و بهم پيوستگي روبه رو گرديد. يافتن کارکناني که حاضر باشند خارج از ساعات معمول کار کنند دشوار بود؛ کساني که مايل به اين کار بودند لزوماً نمي توانستند در ساعت مورد نياز، وسيله ي آمد و رفت از محلاتي که زندگي مي کردند به اين منطقه پيدا کنند. مرکز در تنظيم برنامه ي خدمات با مشکلات شديدي روبه رو گرديد: بعضي مواقع روز مرکز بسيار خلوت بود و کارکنان تقريباً کاري نداشتند، در حالي که در مواقع ديگر- مخصوصاً نزديک به پايان روز و درست در پايان هفته- مردم آنچنان ازدحام مي کردند که مرکز توانايي رسيدگي به کار همه ي آنها را نداشت. محققان با مطالعه ي مسيرهاي زماني- مکاني تعدادي از کارکنان و مشتريان مرکز توانستند منشأ اين مشکلات را دقيقاً مشخص کنند. آنها همچنين توانستند اقدامات مثبتي را که ممکن بود براي تخفيف آنها به وسيله ي تخصيص انتظام يافته تر منابع انجام داد، پيشنهاد کنند. (Parkes & Thrift, 1980, pp. 271-2)
منطقه بندي
توزيع فعاليتها در زمان و مکان تقريباً در طول قرن گذشته- به ويژه در اين اواخر- از آنچه استعمار زمان(7) ناميده شده، تأثير پذيرفته است. فرايندهاي مهاجرت مکاني به شهرها و در درون شهرها با "مهاجرت" به منطقه هاي زماني عصر و شب همراه بوده است. همان گونه که موري ملبين(8) مي گويد:بيشترين حد مهاجرت انسان در زمان رخ مي دهد: يعني گسترش فعاليتهاي ويژه ي ساعات بيداري در سراسر بيست و چهار ساعت شبانه روز. کار چند نوبتي کارخانه ها بيشتر شده، پوشش پليس زيادتر، و استفاده از تلفن در تمام ساعات بيشتر شده است. بيمارستانهاي بيشتري وجود دارند، داروخانه هاي شبانه روزي، پروازهاي هواپيما، پانسيونهاي شبانه روزي، رستورانهاي هميشه باز، مؤسسات کرايه ي اتومبيل و ايستگاههاي سوخت گيري و تعمير اتومبيل، باشگاهاهي بولينگ و ايستگاههاي راديويي که هميشه فعال هستند، افزايش يافته اند. خدمات فوري بيشتري مانند گردش با اتومبيل، يا نياز به قفل ساز يا ضامن براي آزاد کردن با قيد ضمانت يا در موارد حوادث ناشي از مصرف مواد مخدر، مسموميت، خودکشي و قمار، بدون وقفه و در تمام ساعات شبانه روز وجود دارند. اگر چه افراد مختلفي در اين رخدادها به طور نوبتي مشارکت دارند، سازمانهاي مربوط به گونه اي دايمي فعال هستند. (Melbin, 1987; p.100)
ملبين برآورد مي کند که در ايالات متحده آمريکا بعد از نيمه شب، به استثناي کساني که براي خوابيدن آماده مي شوند، در حدود سي ميليون نفر فعال هستند. حتي در "اعماق شب"- ساعت 3 بامداد تا 5 بامداد- بيش از ده ميليون نفر بيدار و فعال هستند. بديهي است، اين تغييرات هميشه داراي مفاهيم ضمني مکاني هستند و از انواع گوناگون محدوديت که منطقه بندي زماني- مکاني را تحت تأثير قرار مي دهند متأثر مي گردند. فعاليتهاي شبانگاهي يک ناحيه مستلزم فعاليتهاي متناظري در طي روز در مناطق ديگر است. براي مثال، سفري با هواپيما در طول شب ممکن است صبح بسيار زود به مقصد برسد، و نيازمند بسيج تسهيلات فرودگاه و ارتباطات حمل و نقل باشد. سازمانهايي که خدمات مورد نياز ناشي از افزايش سطح فعاليت در آغاز شب و ساعات شبانگاهي را فراهم مي کنند، با آن گونه محدوديتهاي بهم پيوستگي که در تحقيق درباره ي مرکز بهداشت عمومي نيوکاسل ذکر گرديد، روبه رو مي شوند.
دوره هاي استفاده از محله هاي شهر را مي توان به چهار شيوه توصيف کرد.
1- استفاده ي مستمر: نواحي دايمي
2- تخليه: خالي در شب
3- هجوم: فعال به ويژه در شب
4- جابه جايي: جابه جايي جمعيت از روز به شب
پينوشتها:
1. time zone
2. Eviatar Zerubavel
3. Coupling
4. Packing Capacity
5. Newcastle
6. New south wales
7. colonization of time
8. Murray Melbin
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391.
/م
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}